Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تهیه کردن
2 . غذا تهیه کردن برای یک مراسم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cater for
/kˈeɪɾɚ fɔːɹ/
فعل گذرا
[گذشته: catered for]
[گذشته: catered for]
[گذشته کامل: catered for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تهیه کردن
مهیا کردن نیازها
2
غذا تهیه کردن برای یک مراسم
تهیه غذا
1.I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is coming.
1. من یکشنبه برای دوازده نفر باید غذا تهیه کنم؛ کل خانواده دارند میآیند.
2.Most of our work now involves catering for weddings.
2. بیشتر کار ما الان تهیه غذا برای عروسیهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
cater
category
categorize
categorization
categorically
cater to
caterer
catering
caterpillar
caterpillar track
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان