[اسم]

cavity

/ˈkævəti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کرم‌خوردگی (دندان) سوراخ

  • 1.Most dentists fill cavities right away.
    1. بیشتر دندانپزشک‌ها فورا کرم‌خوردگی‌ها را پر می‌کنند.

2 حفره شکاف

معادل ها در دیکشنری فارسی: حفره سوراخ
the chest cavity
حفره قفسه سینه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان