[اسم]

characteristic

/ˌkɛrəktəˈrɪstɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشخصه ویژگی

مترادف و متضاد attribute feature trait
  • 1.The male bird displays several characteristics which distinguish him from the female.
    1. پرنده نر مشخصه‌هایی دارد که او را از جنس ماده متمایز می‌سازد.
  • 2.The markings on that butterfly are characteristic of the monarch butterfly.
    2. نشانه‌های روی آن پروانه از ویژگی‌های پروانه شهریار است.
  • 3.Unfortunately a big nose is a family characteristic.
    3. متأسفانه بینی بزرگ از ویژگی‌های خانوادگی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان