[فعل]

to check in

/ʧɛk ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: checked in] [گذشته: checked in] [گذشته کامل: checked in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پذیرش شدن (در هتل، فرودگاه و ...) به بخش پذیرش مراجعه کردن، پذیرش کردن

مترادف و متضاد check into
  • 1.You have to check in an hour before the plane takes off.
    1. شما باید یک ساعت قبل از پرواز [قبل از بلند شدن هواپیما] پذیرش شوید.
to check in at a hotel/an airport ...
پذیرش شدن در هتل، فرودگاه و ...
  • 1. He checked in at the Europa Hotel.
    1. او در هتل "اروپا" پذیرش شد.
  • 2. We've checked in at the hotel.
    2. ما در هتل پذیرش شده‌ایم.
to check somebody in
کسی را پذیرش کردن
  • Airline employees were checking in passengers.
    کارکنان هواپیمایی داشتند مسافران را پذیرش می‌کردند.

2 تحویل دادن (چمدان در فرودگاه و ...)

مترادف و متضاد to leave one's bags
to check something in
چیزی را تحویل دادن
  • 1. I said goodbye and went to check in my suitcases.
    1. خداحافظی کردم و رفتم تا چمدان‌هایم را تحویل دهم.
  • 2. We checked in our luggage and went through to the departure lounge.
    2. ما چمدان‌هایمان را تحویل دادیم و به سالن انتظار (پروازهای خروجی) رفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان