Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پذیرش شدن (در هتل، فرودگاه و ...)
2 . تحویل دادن (چمدان در فرودگاه و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to check in
/ʧɛk ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: checked in]
[گذشته: checked in]
[گذشته کامل: checked in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پذیرش شدن (در هتل، فرودگاه و ...)
به بخش پذیرش مراجعه کردن، پذیرش کردن
مترادف و متضاد
check into
1.You have to check in an hour before the plane takes off.
1. شما باید یک ساعت قبل از پرواز [قبل از بلند شدن هواپیما] پذیرش شوید.
to check in at a hotel/an airport ...
پذیرش شدن در هتل، فرودگاه و ...
1. He checked in at the Europa Hotel.
1. او در هتل "اروپا" پذیرش شد.
2. We've checked in at the hotel.
2. ما در هتل پذیرش شدهایم.
to check somebody in
کسی را پذیرش کردن
Airline employees were checking in passengers.
کارکنان هواپیمایی داشتند مسافران را پذیرش میکردند.
2
تحویل دادن (چمدان در فرودگاه و ...)
مترادف و متضاد
to leave one's bags
to check something in
چیزی را تحویل دادن
1. I said goodbye and went to check in my suitcases.
1. خداحافظی کردم و رفتم تا چمدانهایم را تحویل دهم.
2. We checked in our luggage and went through to the departure lounge.
2. ما چمدانهایمان را تحویل دادیم و به سالن انتظار (پروازهای خروجی) رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
check up on
check over
check out
check off
check into
check-out procedure
checked
checkered
checkers
checklist
کلمات نزدیک
check email
check
chechen
cheating
cheater
check into
check out
check the passport
check the timetable
check up on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان