[فعل]

to clam up

/klæm ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: clammed up] [گذشته: clammed up] [گذشته کامل: clammed up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سکوت کردن ساکت شدن، (دیگر) صحبت نکردن

informal
  • 1.We tried to get him to confess but he just clammed up.
    1. سعی کردیم او را وادار به اعتراف کنیم، ولی او فقط سکوت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان