Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سکوت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to clam up
/klæm ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: clammed up]
[گذشته: clammed up]
[گذشته کامل: clammed up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سکوت کردن
ساکت شدن، (دیگر) صحبت نکردن
informal
1.We tried to get him to confess but he just clammed up.
1. سعی کردیم او را وادار به اعتراف کنیم، ولی او فقط سکوت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clam chowder
clam
claim
clabber
civilly
clamant
clamber
clamorous
clamp
clamp down on
کلمات نزدیک
clam
clairvoyant
clairvoyance
claire
claimant
clambake
clamber
clammy
clamor
clamorous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان