[صفت]

clear of

/klɪr ʌv/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خلاص شدن راحت شدن

  • 1.They were still not clear of all suspicion.
    1. آنها هنوز از آن همه سوءظن خلاص نشده بودند.
  • 2.We are finally clear of debt.
    2. بالاخره از بدهی خلاص شدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان