Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیله (حشرات)
2 . احاطه کردن
3 . ماندن (در خانه و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cocoon
/kəkˈuːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیله (حشرات)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیله
[فعل]
to cocoon
/kəkˈuːn/
فعل گذرا
[گذشته: cocooned]
[گذشته: cocooned]
[گذشته کامل: cocooned]
صرف فعل
2
احاطه کردن
در بر گرفتن
3
ماندن (در خانه و...)
1.After spending too much over the holidays, many will simply cocoon at home.
1. بعد از خرج کردن بسیار زیاد در طول تعطیلات، بسیاری از افراد فقط در خانه میمانند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
coconut water
coconut soup
coconut oil
coconut milk
coconut cake
cocoyam
cod
coddled egg
code
coder
کلمات نزدیک
coconut milk
coconut matting
coconut
cocoa tree
cocoa
cocoyam
cod
cod liver oil
coda
coddle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان