Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همکاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
collaboration
/kəˌlæbəˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همکاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همکاری
سازشکاری
1.The show was a result of collaboration between several museums.
1. برنامه نتیجه همکاری بین چند موزه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
collaborate
colitis
coliseum
colin
colic
collaborative
collaborator
collage
collagen
collapse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان