[اسم]

collaboration

/kəˌlæbəˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 همکاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: همکاری سازشکاری
  • 1.The show was a result of collaboration between several museums.
    1. برنامه نتیجه همکاری بین چند موزه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان