Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مقابله و تحلیل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to collate
/kəˈleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: collated]
[گذشته: collated]
[گذشته کامل: collated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مقابله و تحلیل کردن
مقایسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تطبیق کردن
1.The young attorneys were set the task of collating the contract submitted by the other side with the previous copy.
1. مسئولیت مقابله و تحلیل کردن آن قرارداد تحویل داده شده توسط آن طرف با نسخهی قبلی به آن وکلای جوان واگذار شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
collared dove
collarbone
collar
collapsible
collapse
collateral
collateral damage
collation
colleague
collect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان