[فعل]

to collate

/kəˈleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: collated] [گذشته: collated] [گذشته کامل: collated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقابله و تحلیل کردن مقایسه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تطبیق کردن
  • 1.The young attorneys were set the task of collating the contract submitted by the other side with the previous copy.
    1. مسئولیت مقابله و تحلیل کردن آن قرارداد تحویل داده شده توسط آن طرف با نسخه‌ی قبلی به آن وکلای جوان واگذار شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان