[صفت]

comatose

/ˈkoʊməˌtoʊs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more comatose] [حالت عالی: most comatose]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در اغما در کما، بی‌هوش

  • 1.She had been comatose for seven months.
    1. او به مدت هفت ماه در کما بود.

2 خواب‌آلود نیمه‌بیدار

3 به شدت خسته

humorous

4 در خواب عمیق

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان