Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رسیدن (قیمت)
2 . رسیدن
3 . بهوش آمدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to come to
/kʌm tu/
فعل گذرا
[گذشته: came to]
[گذشته: came to]
[گذشته کامل: come to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رسیدن (قیمت)
شدن
1.their bill came to $17.50.
1. صورتحساب آنها به 17.50 دلار رسید [صورتحساب آنها 17.50 دلار شد].
2
رسیدن
مترادف و متضاد
arrive
reach
to come to an agreement
به توافق رسیدن
The two sides have finally come to agreement.
دو طرف بالاخره به توافق رسیدند.
to come to an end
به پایان رسیدن
The war finally came to an end in 2005.
جنگ بالاخره در سال 2005 به پایان رسید.
3
بهوش آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به هوش آمدن
1.When he came to, he was lying on the floor.
1. وقتی بهوش آمد، روی زمین افتاده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
come through with
come through
come rain or come shine
come over
come out with
come to a grinding halt
come to grief
come to heel
come to light
come to nothing
کلمات نزدیک
come through
come round
come over
come out with
come out of yourself
come to a close
come to a standstill
come to a stop
come to an end
come to light
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان