[عبارت]

come to a stop

/kʌm tu ə stɑp/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متوقف شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ایستادن
  • 1.The plane came to a full stop.
    1. آن هواپیما توقف کامل کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان