[فعل]

to commemorate

/kəˈmɛməˌreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: commemorated] [گذشته: commemorated] [گذشته کامل: commemorated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زنده نگاه داشتن (یاد کسی یا چیزی) گرامی داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: یاد کسی را کردن
  • 1.a concert to commemorate the anniversary of his death
    1. کنسرتی برای زنده نگاه داشتن سالروز مرگ او
  • 2.the victory was commemorated in songs.
    2. آن پیروزی با ترانه هایی [سرود هایی] گرامی داشته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان