Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ستودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to commend
/kəˈmɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: commended]
[گذشته: commended]
[گذشته کامل: commended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ستودن
تحسین شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعریف کردن
تقدیر کردن
تمجید کردن
ستایش کردن
ستودن
formal
مترادف و متضاد
admire
compliment
praise
criticize
1.Everyone commended the mayor's thrifty suggestion.
1. همگی نصایح مقتصدانه شهردار را ستودند.
2.The truth is that we all like to be commended for good work.
2. حقیقت این است که ما همه دوست داریم به خاطر کار خوبمان تحسین شویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
commencement
commence
commemorative
commemoration
commemorate ne martyrs
commendable
commendably
commendation
commendatory
commensurate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان