[صفت]

committed

/kəˈmɪtəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more committed] [حالت عالی: most committed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعهد

معادل ها در دیکشنری فارسی: متعهد
  • 1.He is committed to his wife.
    1. او به همسرش متعهد است.
  • 2.We are committed to raising standards in schools.
    2. ما به بالا بردن استانداردها در مدارس متعهد هستیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان