Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توالت
2 . صندلی لگندار (برای بیماران)
3 . کمد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
commode
/kəmˈoʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توالت
مترادف و متضاد
toilet
2
صندلی لگندار (برای بیماران)
3
کمد
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
commixture
commix
committeewoman
committeeman
committee stage
commodious
commodiousness
commodity
commodity brokerage
commodore
کلمات نزدیک
committee
committed
committal
commitment
commit a crime
commodious
commodity
commodore
common
common border
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان