Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمونیست
2 . کمونیستی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
communist
/ˈkɑmjənəst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمونیست
عضو حزب کمونیست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمونیست
1.I was very left-wing but I was never a communist.
1. من خیلی چپ گرا بودم ولی هرگز یک کمونیست نبودم.
[صفت]
communist
/ˈkɑmjənəst/
غیرقابل مقایسه
2
کمونیستی
[وابسته به کمونیسم]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تودهای
کمونیستی
1.A communist country
1. یک کشور کمونیستی
تصاویر
کلمات نزدیک
communism
communiqué
communion wafer
communion
communicative
community
community center
community college
community service
community theater
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان