Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عیب
2 . حیله
3 . سر کسی کلاه گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
con
/kɒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عیب
کاستی
مترادف و متضاد
disadvantage
the pros and cons
مزایا و معایب
What are the pros and cons of buying a used car?
مزایا و معایب خریدن یک خودروی دست دوم چه (چیزهایی) هستند؟
2
حیله
حقه
مترادف و متضاد
confidence game
confidence trick
trick
1.The e-mail about the investment opportunity is a total con.
1. این ایمیل در باب فرصت سرمایهگذاری، کاملا یک حیله است.
con artist
آدم حقهباز/حیلهگر
[فعل]
to con
/kɒn/
فعل گذرا
[گذشته: conned]
[گذشته: conned]
[گذشته کامل: conned]
صرف فعل
3
سر کسی کلاه گذاشتن
کلاهبرداری کردن
to con somebody into doing something
سر کسی کلاه گذاشتن که کاری انجام دهد
He conned her into investing in a company that didn’t really exist.
او سر او را کلاه گذاشت تا در شرکتی که وجود (خارجی) نداشت، سرمایه گذاری کند.
to con somebody out of something
از کسی مبلغی کلاهبرداری کردن
They had been conned out of £100 000.
از آنها مبلغ 100000 پوند کلاهبرداری شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
comradeship
comrade
computing
computerize
computer-literate
con artist
concatenate
concatenation
concave
concave lens
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان