Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رفیق (عنوان همرزمها در جنگ)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
comrade
/ˈkɑːmræd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رفیق (عنوان همرزمها در جنگ)
همراه، یار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رفیق
هممسلک
همقطار
همسنگر
همرزم
old use
مترادف و متضاد
comrade-in-arms
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
computing system
computing machine
computing device
computing
computerized tomography
comradeliness
comradely
comradeship
comstock mealybug
comstock's mealybug
کلمات نزدیک
computing
computerize
computer-literate
computer-literacy
computer-aided design
comradeship
con
con artist
concatenate
concatenation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان