Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ملازم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
concomitant
/ˌkɑnˈkɑmətənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملازم
همراه
مترادف و متضاد
accompanying
attending
1.some of us look on pain and illness as concomitants of the stresses of living.
1. برخی از ما درد و بیماری را همراه استرس های زندگی، در نظر می گیریم.
2.the necessary concomitants
2. ملازمات ضروری
تصاویر
کلمات نزدیک
concomitance
concoction
concocted
concoct
conclusively
concomitantly
concord
concordance
concordant
concordantly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان