[اسم]

confusion

/kənˈfjuː.ʒən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سردرگمی گیجی، آشفتگی

  • 1.In the confusion after the bomb blast, I lost my bag.
    1. در آشفتگی پس از انفجار بمب، کیفم را گم کردم.
confusion over political rights
سردرگمی در باب حقوق سیاسی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان