Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وابسته به
2 . موقتی
3 . گروه اعزامی (سربازان یا پلیس)
4 . دسته (مردم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
contingent
/kənˈtɪndʒənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more contingent]
[حالت عالی: most contingent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وابسته به
بسته به
formal
مترادف و متضاد
dependent
1.Further investment is contingent upon the company’s profit rate.
1. سرمایهگذاری بیشتر وابسته به نرخ سود شرکت است.
2
موقتی
پیمانکاری، قراردادی
contingent work
کار موقتی
contingent workers
کارگران پیمانکاری
[اسم]
contingent
/kənˈtɪndʒənt/
قابل شمارش
3
گروه اعزامی (سربازان یا پلیس)
4
دسته (مردم)
گروه
مترادف و متضاد
body
group
party
تصاویر
کلمات نزدیک
contingency
continental shelf
continental climate
continental breakfast
continental
continual
continually
continuance
continuant
continuation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان