[قید]

continually

/kənˈtɪnjuəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به طور) پیوسته همیشه، دائما

  • 1.He is continually late for work.
    1. او (به طور) پیوسته دیر سر کار می‌رسد [دیر می‌کند].
  • 2.this information is continually updated.
    2. این اطلاعات (به طور) پیوسته به روز رسانی می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان