[اسم]

continuity

/ˌkɑːntəˈnuːəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تداوم دوام، پیوستگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: استمرار تسلسل
مترادف و متضاد discontinuity
  • 1.Staying with the same doctor provides continuity in your treatment.
    1. با یک دکتر ماندن [به یک دکتر بخصوص مراجعه کردن]، در (روند) درمانت تداوم ایجاد می‌کند.

2 یکپارچگی (سینما) پیوستگی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان