[صفت]

continuous

/kənˈtɪn.ju.əs/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استمراری (دستور زبان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: استمراری
مترادف و متضاد progressive
the past continuous
گذشته استمراری
the present continuous
حال استمراری

2 مداوم پیوسته

مترادف و متضاد continual
  • 1.A continuous white line in the middle of the road means no passing.
    1. یک خط سفید پیوسته در وسط جاده به معنای عبور ممنوع است.
continuous pain
درد مداوم
continuous function
تابع پیوسته
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان