[صفت]

convivial

/kənˈvɪviəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more convivial] [حالت عالی: most convivial]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوش‌مشرب گرم و صمیمی، شاد، معاشرتی

مترادف و متضاد friendly sociable
  • 1.a convivial atmosphere
    1. جوی گرم و صمیمی
  • 2.We passed a convivial evening at the McCabes’ house.
    2. ما شبی شاد را در خانه‌ی "مک کیبز" گذراندیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان