[فعل]

to cool down

/kul daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: cooled down] [گذشته: cooled down] [گذشته کامل: cooled down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خنک شدن خنک کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خنک شدن
مترادف و متضاد cool off
  • 1.We had to cool down the equipment with water before using it.
    1. باید تجهیزات را قبل استفاده کردن، با آب خنک می‌کردیم.
  • 2.We went for a swim to cool down.
    2. ما رفتیم شنا کنیم تا خنک شویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان