Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ادب و احترام
2 . رایگان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
courtesy
/ˈkɜrt̬.ə.si/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ادب و احترام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ادب
1.The hotel staff must treat guests with courtesy at all times.
1. کارکنان هتل باید همیشه با مهمانان با ادب و احترام رفتار کنند.
[صفت]
courtesy
/ˈkɜrt̬.ə.si/
غیرقابل مقایسه
2
رایگان
مجانی، بدون هزینه
تصاویر
کلمات نزدیک
courteously
courteous
court-martial
court tennis
court shoe
courtesy bus
courtesy call
courthouse
courtier
courtly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان