[فعل]

to crack down

/kræk daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: cracked down] [گذشته: cracked down] [گذشته کامل: cracked down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحت‌فشار بیشتری گذاشتن سخت‌گیری بیشتری کردن

  • 1.The library is cracking down on people who lose their books.
    1. کتاب‌خانه دارد با افرادی که کتاب‌هایشان را گم می‌کنند، سخت‌گیری بیشتری می‌کند.
  • 2.The police are cracking down on drug dealers.
    2. نیروهای پلیس دارند فروشندگان موادمخدر را تحت‌فشار بیشتری می‌گذارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان