[اسم]

crackdown

/ˈkrækˌdaʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت‌گیری بیشتر سرکوب

  • 1.The government has ordered a crackdown on truancy.
    1. دولت دستور به سخت‌گیری بیشتری به مدرسه‌گریزی داده‌است.
police crackdown on street crimes
سخت‌گیری بیشتر پلیس بر جرایم خیابانی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان