Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غورغور کردن (قورباغه)
2 . خسخس کردن
3 . صدای قورباغه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to croak
/kroʊk/
فعل ناگذر
[گذشته: croaked]
[گذشته: croaked]
[گذشته کامل: croaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غورغور کردن (قورباغه)
غارغار کردن (کلاغ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قارقار کردن
1.frogs were croaking consistently.
1. قورباغهها داشتند به طور مداوم غورغور میکردند.
2
خسخس کردن
با صدای بم و گرفته حرف زدن
1.“My throat’s really sore,” he croaked.
1. «گلویم خیلی درد می کند»، او خسخس کرد [او با صدای بم و گرفته گفت].
[اسم]
croak
/kroʊk/
قابل شمارش
3
صدای قورباغه
صدای کلاغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قارقار
1.I heard a croak.
1. صدای قورباغه [صدای کلاغ] شنیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
critter
critique
criticize
criticism
critically
croat
croatian
croc
crochet
crocked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان