[اسم]

criticism

/ˈkrɪt̬.əˌsɪz.əm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نقد (ادبی و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقد
literary criticism
نقد ادبی

2 انتقاد

  • 1.The designs for the new building have attracted widespread criticism.
    1. آن طرح‌ها برای ساختمان جدید انتقادات گسترده‌ای را به خود جلب کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان