Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دور نان (نان تست و ...)
2 . پوسته (کره زمین)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
crust
/krʌst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دور نان (نان تست و ...)
مترادف و متضاد
exterior
outer layer
outside
1.ِDon't cut the crusts off of my sandwich, I like them.
1. دور نان ساندویچ مرا نگیر [جدا نکن]، من دوستشان دارم.
2
پوسته (کره زمین)
قشر، لایه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوسته
قشر
specialized
مترادف و متضاد
coating
covering
layer
the earth's crust
پوسته زمین
تصاویر
کلمات نزدیک
crushing
crushed
crush
crusades
crusader
crustacean
crustaceous
crusty
crutch
crux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان