Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرد کردن
2 . علاقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to crush
/krʌʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: crushed]
[گذشته: crushed]
[گذشته کامل: crushed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خرد کردن
له کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرد شدن
خرد کردن
متلاشی کردن
له کردن
لگدمال کردن
کوبیدن
to crush somebody/something
کسی/چیزی را له کردن
1. The machine crushes corn to produce cornmeal.
1. دستگاه ذرت را خرد میکند تا آرد ذرت تولید کند.
2. They crush the olives with a heavy wooden press.
2. آنها زیتونها را با دستگاه پرس چوبی سنگین له کردند.
[اسم]
crush
/krʌʃ/
قابل شمارش
2
علاقه
خاطرخواهی، عشق
1.a schoolgirl crush
1. عشق به دختر دبیرستانی
crush on somebody
علاقه به کسی
I had a huge crush on her.
من علاقه شدیدی به او داشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
crusades
crusader
crusade
crural
crupper
crushed
crushing
crust
crustacean
crustaceous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان