Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به مغز خود فشار آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
cudgel one's brains
/ˈkʌʤəl wʌnz breɪnz/
1
به مغز خود فشار آوردن
مترادف و متضاد
rack one's brains
1.Hard as I cudgeled my brains, I couldn't remember her name.
1. هر چقدر سخت به مغزم فشار آوردم نتوانستم اسم او را به خاطر بیاورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
cudgel
cuddly
cuddle up
cuddle
cud
cue
cue ball
cue card
cuff
cuff-links
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان