[صفت]

custodial

/kʌˈstoʊdiəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مربوط به بازداشت مرتبط با زندان

مترادف و متضاد non-custodial
  • 1.The judge gave him a custodial sentence.
    1. قاضی به او حکم بازداشت داد.

2 دارای حق حضانت

  • 1.The mother is usually the custodial parent after a divorce.
    1. بعد از طلاق، معمولاً مادر والدی است که حق حضانت دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان