Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سفر یکروزه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
day trip
/deɪ trɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سفر یکروزه
1.My grandparents took me on a day trip to Blackpool.
1. پدربزرگ و مادربزرگم من را به سفری یکروزه به بلکپول بردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
day return
day off
day of the month
day of remembrance
day in, day out
daylight
daylight robbery
daylights out of
daypack
daytime
کلمات نزدیک
day school
day return
day release
day out
day off
day-to-day
daybreak
daycare
daydream
daydreamer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان