Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تزئین کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to decorate
/ˈdekəreɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: decorated]
[گذشته: decorated]
[گذشته کامل: decorated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تزئین کردن
آراستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آذینبندی کردن
آراستن
پیراستن
تزیین کردن
آرایش دادن
مترادف و متضاد
adorn
embellish
ornament
1.The cake was decorated to look like a car.
1. کیک طوری تزئین شده بود که شبیه ماشین شود.
2.They decorated the room with flowers and balloons.
2. آنها اتاق را با گل و بادکنک تزئین کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
decor
deconstruct
deconsecrate
decongestant
decompressor
decorated
decoration
decorative
decorator
decorous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان