Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فریب دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to defraud
/dɪˈfrɔd/
فعل گذرا
[گذشته: defrauded]
[گذشته: defrauded]
[گذشته کامل: defrauded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فریب دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اغفال کردن
فریب دادن
formal
مترادف و متضاد
deceive
rob
swindle
trick
1.By defrauding his friend, Dexter ruined a family tradition of honesty.
1. "دکستر" با فریب دادن دوستش سنت خانوادگی صداقت را از بین برد.
2.If we could eliminate losses from people who defraud the government, tax rates could be lowered.
2. اگر بتوانیم ضررهای ناشی از مردمی که دولت را فریب میدهند از بین ببریم، نرخ مالیات پایین میآید.
3.My aunt saved thousands of dollars by defrauding the government.
3. خالهام با فریب دادن دولت هزاران دلار ذخیره کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deform
deforestation
deflect
deflate
definitely
defrost
deft
deftly
deglaze
degrade
کلمات نزدیک
defragment
deformity
deformed
deformation
deform
defray
defrocking
defrost
deft
defunct
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان