[فعل]

to defrost

/ˌdiːˈfrɔːst/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: defrosted] [گذشته: defrosted] [گذشته کامل: defrosted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یخ چیزی را آب کردن یخ باز شدن

  • 1.It will take about four hours to defrost.
    1. یخ باز شدن آن حدودا چهار ساعت طول می کشد.
  • 2.Make sure you defrost the chicken completely before cooking.
    2. مطمئن شوید قبل از پختن مرغ کاملا یخش آب شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان