[فعل]

to degenerate

/dɪˈdʒenərət/
فعل ناگذر
[گذشته: degenerated] [گذشته: degenerated] [گذشته کامل: degenerated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدتر شدن ضعیف شدن، کم‌تر شدن

مترادف و متضاد deteriorate
  • 1.Her health degenerated quickly.
    1. (وضع) سلامتی او به شدت بدتر شد.
[صفت]

degenerate

/dɪˈdʒenərət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more degenerate] [حالت عالی: most degenerate]

2 رو به فساد منحط، رو به انحطاط

formal
a degenerate culture
یک فرهنگ رو به فساد
[اسم]

degenerate

/dɪˈdʒenərət/
قابل شمارش

3 آدم فاسد آدم گمراه

معادل ها در دیکشنری فارسی: افسارگسیخته
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان