[صفت]

deft

/deft/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: defter] [حالت عالی: deftest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استادانه ماهرانه

مترادف و متضاد dexterous skilful
  • 1.He finished off the painting with a few deft strokes of the brush.
    1. او نقاشی را با چند حرکت قلم موی استادانه تمام کرد.
  • 2.In one, deft movement, he had her hand locked behind her back.
    2. در یک حرکت استادانه او دستان دختر را پشت سرش بست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان