[اسم]

descent

/dɪˈsent/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبار دودمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: تبار
مترادف و متضاد ancestry
to be of Scottish descent
از تبار اسکاتلندی بودن

2 فرود

معادل ها در دیکشنری فارسی: هبوط نشیب نزول فرود
مترادف و متضاد ascent
  • 1.The plane began its descent to Brussels.
    1. هواپیما فرودش را در "براسلز" آغاز کرد.

3 سراشیبی سرازیری

4 سقوط (مجازی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان