[اسم]

description

/dəˈskrɪp.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توصیف شرح

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشریح توصیف وصف شرح
مترادف و متضاد account explanation illustration
  • 1.the novelist’s powers of description
    1. قدرت توصیف رمان‌نویس
description of somebody/something
توصیف کسی/چیزی
  • She has given the police a very detailed description of the robber.
    او توصیف بسیار دقیقی از دزد به پلیس ارائه داده است.
to give a detailed/full description of something
توصیف دقیق/کامل از چیزی دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان