[اسم]

despair

/dəˈsper/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناامیدی یاس

معادل ها در دیکشنری فارسی: استیصال حرمان یأس ناامیدی مذلت
  • 1.a sense of despair
    1. حس ناامیدی
[فعل]

to despair

/dəˈsper/
فعل ناگذر
[گذشته: despaired] [گذشته: despaired] [گذشته کامل: despaired]

2 مایوس شدن ناامید شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناامید شدن مایوس شدن
  • 1.Things look bad now, but don't despair.
    1. الان چیزها [همه‌چیز] بد به نظر می‌رسند، اما مایوس نشو .
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان