[فعل]

to deviate

/ˈdiviˌeɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: deviated] [گذشته: deviated] [گذشته کامل: deviated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منحرف شدن پرت شدن، انحراف ورزیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: منحرف شدن
  • 1.deviating from the subject
    1. از موضوع پرت شدن
  • 2.He never deviated from his original plan.
    2. او هرگز از برنامه‌ی اصلی‌اش منحرف نشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان