Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طرح ریختن
2 . اختراع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to devise
/dɪˈvaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: devised]
[گذشته: devised]
[گذشته کامل: devised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طرح ریختن
نقشه کشیدن، تدبیر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقشه کشیدن
formal
مترادف و متضاد
come up with
conceive
design
think up
1.If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.
1. اگر ما بتوانیم طرحی بریزیم که بتوانیم از ساختمان رهاشده استفاده کنیم، میتوانیم هزاران دلار صرفهجویی کنیم.
2.The burglars devised a scheme for entering the bank at night.
2. دزدها برای ورود شبانه به بانک نقشه کشیدند.
2
اختراع کردن
کشف کردن، ابداع کردن
formal
مترادف و متضاد
create
discover
invent
1.A new system has been devised to control traffic in the city.
1. سیستم جدیدی برای اداره کردن ترافیک شهر اختراع شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
devious
devil’s advocate
devilish
devil
device
devoid
devolution
devolve
devote
devoted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان