[فعل]

to devise

/dɪˈvaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: devised] [گذشته: devised] [گذشته کامل: devised]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 طرح ریختن نقشه کشیدن، تدبیر کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقشه کشیدن
formal
مترادف و متضاد come up with conceive design think up
  • 1.If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.
    1. اگر ما بتوانیم طرحی بریزیم که بتوانیم از ساختمان رهاشده استفاده کنیم، می‌توانیم هزاران دلار صرفه‌جویی کنیم.
  • 2.The burglars devised a scheme for entering the bank at night.
    2. دزدها برای ورود شبانه به بانک نقشه کشیدند.

2 اختراع کردن کشف کردن، ابداع کردن

formal
مترادف و متضاد create discover invent
  • 1.A new system has been devised to control traffic in the city.
    1. سیستم جدیدی برای اداره کردن ترافیک شهر اختراع شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان