[صفت]

devoted

/dɪˈvoʊt̬.ɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more devoted] [حالت عالی: most devoted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وفادار متعهد، (به‌شدت) علاقه‌مند، فداکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارادتمند وفادار سرسپرده متعهد
  • 1.He is a devoted fan.
    1. او یک هوادار وفادار است.
  • 2.John is devoted to his wife and children.
    2. "جان" به همسر و فرزندانش متعهد است.
  • 3.Lucy is devoted to her cats.
    3. "لوسی" به گربه‌هایش علاقه‌مند است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان