Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وفادار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
devoted
/dɪˈvoʊt̬.ɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more devoted]
[حالت عالی: most devoted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وفادار
متعهد، (بهشدت) علاقهمند، فداکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارادتمند
وفادار
سرسپرده
متعهد
1.He is a devoted fan.
1. او یک هوادار وفادار است.
2.John is devoted to his wife and children.
2. "جان" به همسر و فرزندانش متعهد است.
3.Lucy is devoted to her cats.
3. "لوسی" به گربههایش علاقهمند است.
تصاویر
کلمات نزدیک
devote
devolve
devolution
devoid
devise
devotedly
devotee
devotion
devour
devout
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان