[اسم]

devotion

/dɪˈvoʊʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وفاداری

  • 1.His devotion to his wife and family is touching.
    1. وفاداری او به زن و خانواده‌اش متاثرکننده است.

2 ازخودگذشتگی فداکاری، تعهد

  • 1.Her devotion astounded me.
    1. ازخودگذشتگی او مرا حیرت‌زده کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان