Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وفاداری
2 . ازخودگذشتگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
devotion
/dɪˈvoʊʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وفاداری
1.His devotion to his wife and family is touching.
1. وفاداری او به زن و خانوادهاش متاثرکننده است.
2
ازخودگذشتگی
فداکاری، تعهد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخلاص
ارادت
عبودیت
فداکاری
ایثارگری
1.Her devotion astounded me.
1. ازخودگذشتگی او مرا حیرتزده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
devotee
devotedly
devoted
devote
devolve
devour
devout
dew
dewar
dewberry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان